اللغة |
فارسي |
---|---|
العنوان |
معراجنامه منظوم(محمد علی بن حاج محمد حسین حسینآبادی (صبوری) (قرن13هـ)) |
❤️زندگینامه❤️
محمدعلی ابن محمدحسین حسین آبادی متخلص به «صبوری»
وی به سال با 1228 هجری قمری مطابق با سال 1186 هجری خورشیدی در عهد قجر و همزمان با پادشاهی فتحعلی شاه قاجار در قریه حسین آباد جرقویه دیده به جان گشود
ایشان از نوادگان حاج سنجر یکی حکمرانان زندیه در سیستان بود حاج سنجر بعد از شکست لطفعلی خان زند و فروپاشی سلسله زندیه جهت در امان امدن از جور آغا محمدخان قاجار با ثروتی فراوان به روستای خویشان خود نوادگان سلطان سنجر سیستانی(حاکم جرقویه در عهد صفوی) یعنی حسین آباد پناه اورد و خود را به تاسی از ایشان و همچنین جهت ناشناس ماندن و در امان ماندن از ظلم حکام قاجار «حاج سنجر» نامید
حاج سنجر نیز مانند سلطان سنجر بیشتر ثروت خودرا صرف آبادانی روستا کرد حفر چندین رشته قنات، ساخت حسینیه، مسجدآبی ، حمام خزینه از جمله خدمات وی بود
سلطان سنجر و حاج سنجر هر دو از دستانیان سیستان بودند
فامیل های حاجیان به تاسی از نام حاج سنجر گرفته شده است
محمدعلی در خانواده بزرگ زاده تکامل یافت.
و خیلی زود علوم دینی را فراگرفت و نبوغ خود در نثر و نظم را به رخ کشید
وی تنها زمانی که بیست و هشت بهار از زندگیش میگذشت موفق شد کتاب کم نظیر معراج نامه را به نظم بنویسید
ز هجری گذشت از سرای سپنج
هزار دو صد سال و پنجاه وپنج
در سال 1255 هجری قمری..
آوازه محمدعلی به سبب تحریر نظم زیبا و زایش مفاهیم عمیق الهی و انسانی همه جا پیچیده میشود
در عهد قجر مختارنامه خوانی رونق بسیاری داشت علیهذا بزرگان اصفهان و جرقویه به نزد محمدعلی می آیند و از وی میخواهند مختارنامه ابومحنف را به نظم در آورد
محمدعلی که اکنون تخلص خود را صبوری نهاده در عنفوان جوانی و در سن سی سالگی است
تجاوز نمود است عمرم ز سی
در این سی معاصی نمودم بسی
به سال 1258 هجری قمری شاهکار دیگری بنام مختارنامه نسخه خطی پانصد صفحه ای مشتمل بر دوازده هزار و اندی بیت زیبا ،حماسی و عارفانه را به رشته تحریر در میاورد
این نسخه ارزشمند به همت برادر عزیز دوست دار فرهنگ و هنر و تاریخ حشمت الله داستانی تا به امروز نگهداری شده است..
صبوری در این کتاب ضمن معرفی خود این اثر را مایه افتخار روستای حسین اباد نامیده است
به مختارنامه کسی شد دبیر
عن الاسم اعلاء و عبدالحقیر
کمین مادح شاه بدر و حنین
محمدعلی ابن حاجی حسین
صبوری تخلص صفاهان دیار
بسفلی جرقویه او را قرار
به بستم براین عزم محکم سیان
که بر نظم آرم من این داستان
?????????
که از دهات صفاهان بُوَد حسین آ باد
که گشته مسکن این مفخر اولوالابصار
کمین ختم رسالت و حیدر صفدر
محمدعلی ابن زبدها صغار و کبار
سزدکه ساکن این قریه مفتخر اینک
بدین کتاب همایون محکم و سِتوار
در زمان سلطان صاحب قِران ناصرالدین شاه قاجار و بعد از مرگ میرزامحمدتقی خان امیر کبیر ارزش فرهنگ و فرهنگ دوستان رو به کاهش میگزارد
عرصه هر روز بر صبوری تنگ تر میشود تا جایی که از ایران به دیار ناشادی و حامل لوای نامرادی یاد میکند صبوری تصمیم به هجرت و ترک ایران مینماید
از این رو در اواخر عمر تمام تجربه و خلاقیت رو در شاهکاری بنام کتاب جامع الصفات گرد میاورد
این نسخه نظمی زیبا ،شیوا و کم نظیر است که در توصیف 30صفت پسندیده و در منقبت و مذمت 30 صفت میشومه به سفارش شاه ایران ناصرالدین شاه قاجار در سال 1285 هجری قمری در طول یکسال نگاشته شده است
من ناتوان در سرای سپنج
ببردم در اینکار یکسال رنج
بذی العقده بُد افتتاح کلام
بذی الحجه شد داستانم تمام
ز هجرت گذشت از سرای سپنج
هزار و دو صد سال هشتاد و پنج
شهادت امیر کبیر و ضعف شاه قاجار باعث هرج و مرج و زورگویی در ایران شده بود
روزی دزدان به خانه صبوری هجوم می اورند
صبوری در اخرین سخنانش میگوید در مملکتی که در روز روشن حریم خانه را میشکنند جای ماندن نیست
مرحوم محمدباقر داستانی در خاطراتش میگوید در آنروز تلخ صبوری با قاطری که خورجین ان مملو از کتاب بود به همراه مرحوم حاج علی محمد با غم اندوه عزم سفر کرد
صبوری به تهران میرود نسخه کم نظیر جامع الصفات خود را تقدیم ناصرالدین شاه قاجار میکند و در اختتامیه ان نثری در مدح ایشان مینویسد این نسخه ارزشمند خطی هم اکنون درکتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود همچنین چاپ سنگی از این نسخه نیز تقدیم حرم حضرت معصومه میشود که این نسخه ارزشمند هم درکتابخانه ایت الله مرعشی قم نگهداری میشود
شاه ایران به درخواست وی جهت هجرت به کربلا پاسخ مثبت میدهد و وی به همراه حاج علی عازم کربلای معلی میشود
پس از سه سال حاج علی محمد به ایران باز میگردد و بیان میکند صبوری همچنان در حال کسب علم و تلاش است
مرحوم حاج رمضان داستانی در خاطرات خود بیان میکرد من در دوران نوجوانی درکربلا به مدت پنج سال در یک نانوایی مشغول به شاطری بودم بارها با صبوری ملاقات داشتم سنه 1303 هجری
از سرنوشت این عالم و شاعر وارسته و ان خورجین مملو از کتاب هیچ اطلاعی در
One Response
❤️زندگینامه❤️
محمدعلی ابن محمدحسین حسین آبادی متخلص به «صبوری»
وی به سال با 1228 هجری قمری مطابق با سال 1186 هجری خورشیدی در عهد قجر و همزمان با پادشاهی فتحعلی شاه قاجار در قریه حسین آباد جرقویه دیده به جان گشود
ایشان از نوادگان حاج سنجر یکی حکمرانان زندیه در سیستان بود حاج سنجر بعد از شکست لطفعلی خان زند و فروپاشی سلسله زندیه جهت در امان امدن از جور آغا محمدخان قاجار با ثروتی فراوان به روستای خویشان خود نوادگان سلطان سنجر سیستانی(حاکم جرقویه در عهد صفوی) یعنی حسین آباد پناه اورد و خود را به تاسی از ایشان و همچنین جهت ناشناس ماندن و در امان ماندن از ظلم حکام قاجار «حاج سنجر» نامید
حاج سنجر نیز مانند سلطان سنجر بیشتر ثروت خودرا صرف آبادانی روستا کرد حفر چندین رشته قنات، ساخت حسینیه، مسجدآبی ، حمام خزینه از جمله خدمات وی بود
سلطان سنجر و حاج سنجر هر دو از دستانیان سیستان بودند
فامیل های حاجیان به تاسی از نام حاج سنجر گرفته شده است
محمدعلی در خانواده بزرگ زاده تکامل یافت.
و خیلی زود علوم دینی را فراگرفت و نبوغ خود در نثر و نظم را به رخ کشید
وی تنها زمانی که بیست و هشت بهار از زندگیش میگذشت موفق شد کتاب کم نظیر معراج نامه را به نظم بنویسید
ز هجری گذشت از سرای سپنج
هزار دو صد سال و پنجاه وپنج
در سال 1255 هجری قمری..
آوازه محمدعلی به سبب تحریر نظم زیبا و زایش مفاهیم عمیق الهی و انسانی همه جا پیچیده میشود
در عهد قجر مختارنامه خوانی رونق بسیاری داشت علیهذا بزرگان اصفهان و جرقویه به نزد محمدعلی می آیند و از وی میخواهند مختارنامه ابومحنف را به نظم در آورد
محمدعلی که اکنون تخلص خود را صبوری نهاده در عنفوان جوانی و در سن سی سالگی است
تجاوز نمود است عمرم ز سی
در این سی معاصی نمودم بسی
به سال 1258 هجری قمری شاهکار دیگری بنام مختارنامه نسخه خطی پانصد صفحه ای مشتمل بر دوازده هزار و اندی بیت زیبا ،حماسی و عارفانه را به رشته تحریر در میاورد
این نسخه ارزشمند به همت برادر عزیز دوست دار فرهنگ و هنر و تاریخ حشمت الله داستانی تا به امروز نگهداری شده است..
صبوری در این کتاب ضمن معرفی خود این اثر را مایه افتخار روستای حسین اباد نامیده است
به مختارنامه کسی شد دبیر
عن الاسم اعلاء و عبدالحقیر
کمین مادح شاه بدر و حنین
محمدعلی ابن حاجی حسین
صبوری تخلص صفاهان دیار
بسفلی جرقویه او را قرار
به بستم براین عزم محکم سیان
که بر نظم آرم من این داستان
?????????
که از دهات صفاهان بُوَد حسین آ باد
که گشته مسکن این مفخر اولوالابصار
کمین ختم رسالت و حیدر صفدر
محمدعلی ابن زبدها صغار و کبار
سزدکه ساکن این قریه مفتخر اینک
بدین کتاب همایون محکم و سِتوار
در زمان سلطان صاحب قِران ناصرالدین شاه قاجار و بعد از مرگ میرزامحمدتقی خان امیر کبیر ارزش فرهنگ و فرهنگ دوستان رو به کاهش میگزارد
عرصه هر روز بر صبوری تنگ تر میشود تا جایی که از ایران به دیار ناشادی و حامل لوای نامرادی یاد میکند صبوری تصمیم به هجرت و ترک ایران مینماید
از این رو در اواخر عمر تمام تجربه و خلاقیت رو در شاهکاری بنام کتاب جامع الصفات گرد میاورد
این نسخه نظمی زیبا ،شیوا و کم نظیر است که در توصیف 30صفت پسندیده و در منقبت و مذمت 30 صفت میشومه به سفارش شاه ایران ناصرالدین شاه قاجار در سال 1285 هجری قمری در طول یکسال نگاشته شده است
من ناتوان در سرای سپنج
ببردم در اینکار یکسال رنج
بذی العقده بُد افتتاح کلام
بذی الحجه شد داستانم تمام
ز هجرت گذشت از سرای سپنج
هزار و دو صد سال هشتاد و پنج
شهادت امیر کبیر و ضعف شاه قاجار باعث هرج و مرج و زورگویی در ایران شده بود
روزی دزدان به خانه صبوری هجوم می اورند
صبوری در اخرین سخنانش میگوید در مملکتی که در روز روشن حریم خانه را میشکنند جای ماندن نیست
مرحوم محمدباقر داستانی در خاطراتش میگوید در آنروز تلخ صبوری با قاطری که خورجین ان مملو از کتاب بود به همراه مرحوم حاج علی محمد با غم اندوه عزم سفر کرد
صبوری به تهران میرود نسخه کم نظیر جامع الصفات خود را تقدیم ناصرالدین شاه قاجار میکند و در اختتامیه ان نثری در مدح ایشان مینویسد این نسخه ارزشمند خطی هم اکنون درکتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود همچنین چاپ سنگی از این نسخه نیز تقدیم حرم حضرت معصومه میشود که این نسخه ارزشمند هم درکتابخانه ایت الله مرعشی قم نگهداری میشود
شاه ایران به درخواست وی جهت هجرت به کربلا پاسخ مثبت میدهد و وی به همراه حاج علی عازم کربلای معلی میشود
پس از سه سال حاج علی محمد به ایران باز میگردد و بیان میکند صبوری همچنان در حال کسب علم و تلاش است
مرحوم حاج رمضان داستانی در خاطرات خود بیان میکرد من در دوران نوجوانی درکربلا به مدت پنج سال در یک نانوایی مشغول به شاطری بودم بارها با صبوری ملاقات داشتم سنه 1303 هجری
از سرنوشت این عالم و شاعر وارسته و ان خورجین مملو از کتاب هیچ اطلاعی در